اورمو ايشچيلري :
نامه یک شهروند تهرانی به شورای اسلامی تبریز: مزار ستارخان را به آغوش آذربایجان برگردانیم
جناب آقای درسخوان مسوول محترم بخش فرهنگی شورای اسلامی تبریز
ملتی که از فرزندان دلیر خویش تجلیل بعمل نیاورد ، قادر به پرورش امثال آنها نیست و تاریخ حیات هیچ ملّتی از تاریخ حیات ، مردان بزرگ آن ملت جدا نمیباشد.
با سلام و عرض خسته نباشید،
اینجانب اسماعیل یوسف اوغلو ساکن تهران مدت 6 ماه است که جهت بازسازی سنگ مزار ستارخان (سردار ملی) آن زنده یاد،مرد بزرگ و آزادیخواه ، بنا به مسوولیت و حس شهروندی و وظیفهای که بعنوان یک فرد آذربایجانی بر دوش دارم تلاش مینمایم و انتظار دارم جنابعالی نیز به عنوان مسوول بخش فرهنگی ارگانی که نمیتواند و نباید در خصوص مسائل کلانشهر و منطقه حسّاسی مثل تبریز بیتفاوت بماند، یاریام نمایید.بطوریکه که میدانیم حدود یک قرن پیش دولت فراماسونریِ وقت با همکاری دولتهای روسیه و انگلیس و بادهها دسیسه رنگارنگ ، ستارخان و باقرخان را به تهران کشانید و بلافاصله بعد از چند ماه ،فاجعه پارک اتابک را آفرید که هدف از این عمل زشت و ضدملی سر به نیست کردن ستارخان بود، ولی سردار ملی از آن حادثه جان سالم بدر برد هر چند که شدیداً زخمی شده بود، آرزوی فراماسونرها کاملاً برآورده نشد، امّا بعد از گذشت چهار سال به آرزوی خائنانه خود رسیدند. ستارخان بعد از آسیب دیدگی و زخمی شدن توسط یپرم خان ارمنی (که در فاجعه قتل عام مسلمانان در شهرهای خوی، سلماس، ارومیه توسط ارامنه که به تشویق دولتهای آمریکا ، روسیه، انگلیس و فرانسه انجام شده بود كه خود نیز از حزب نژادپرست داشناکسیون میبود) در پارک اتابک و خانهنشین شدنش به مدت چهار سال به صورت تبعیدی در یک خانه اجارهای در تهران انواع فشارهای روحی را متحمل شد و حتی در اثر فشار سه دولت استعمارگر روسیه ، انگلیس و فرانسه به دولت به اصطلاح مشروطه (میوه چینان)اجازه بازگشت به تبریز را نیافت .
چنانچه میدانیم ستارخان بعد از تبعید به تهران و زخمی شدن در فاجعه پارک اتابک مایل بود به تبریز بازگردد ، ولی دولت فراماسونری صمصام السلطنه درتهران تحت فشار دولتهای استعمار روسیه و انگلیس با در خواست وی مخالفت نمود. بدین ترتیب سردار ملی علیرغم میل باطنی خود چهار سال عمر باقیمانده خود را در تهران گذرانید و دچار مرگ تدریجی شد. هنگامی که پیکر او را در صحن عبدالعظیم حسنی به خاک میسپردند ، سالار ملی به تلخی میگریست. آنروز مرگ سردار ملی همه شهرهای ایران را غمزده کرد امّا تبریز را گریاند.
آرامگاه ستارخان تا سال 1324 وضع نامطلوبی داشت. در این سال مردم مسلمان و غیرتمند آذربایجان برای او یک آرامگاه موقّتی ساختند ولی پس از یکسال ، عاملین پهلوی خائن و نژادپرست آن مزار را با خاک یکسان نمودند و سنگ قبر 3 تکه شده ستارخان قهرمان را که در کنار قبرستان عبدالعظیم حسنی بود، بعد از گذشت سالها به قلعه گبری انتقال دادند امّا اینک وقت آن رسیده است که با انتقال پیکر پاکِ سردار ملی به تبریز و قرار دادنِ آرامگاه وی در کنار همرزم باوفایش باقرخان و یا در غیر اینصورت حداقل با بازسازی مزار و عودت سنگ مزار یاد شده به موزه مشروطیت تبریز، تا حدودی تلافی رنجهایی که این مرد بزرگ در جریان مبارزه ، تبعید و فاجعه پارک اتابک متحمل شده ، روح بلندش را خشنود سازیم. آقای درسخوان! اینک که توفیق مسوولیت و خدمتگزاری یافتهاید ، فرصت را غنیمت بشمارید . بیشک این کار بزرگ و عمل مثبت و فراموش نشدنی درصفحات تاریخ ثبت و از نامِ اقدام کنندگان آن تا قرنهای بیشمار به نیکی یاد خواهد شد.
تهران ـ اسماعیل یوسفاوغلو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از اينكه به اين مطلب نظر مي دهيد متشكريم
ياشاسين آزربايجان