صفحات

۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

آنان سعيدانند، عاشقان سرزمين «عاشيق»ها - ابوذر آذران

اورمو ايشچيلري : يك سال بعد از ترور سعيد حجاريان توسط سعيد عسگر، ابراهيم حاتمي‌كيا، مرثيه‌اي براي اين رويداد تلخ در روزنامه خرداد نوشت: «يادمان باشد، هر سعيدي، سعيد عسگر نيست، مي‌تواند سعيد حجاريان هم باشد.» ده سال بعد از حاتمي‌كيا، بايد اينجا خطاب به سعيدهاي چپ و راست، نوشت؛ «يادمان باشد، هر سعيدي، سعيد عسگر نيست و سعيد حجاريان هم نيست، مي‌تواند، سعيد نعيمي هم باشد، سعيد متين‌پور هم باشد و سعيد موغانلي هم باشد.»اين سه سعيد، سعيد عسگر نيستند چون نه سلاحي بر دوش دارند و نه متعلق به چكمه‌پوشان دست راستي هستند كه به زبان آتش با مردم سخن مي‌گويند و نه سعيد حجاريان‌اند كه بر ارابه سياست نشسته و روزي موسس اطلاعات و امنيت كشورند و روزي ديگر ايده‌ئولوگ و جانباز اصلاحات و دگر روز، تواب و ممدوح رييس خانه.
سعيدهاي آذربايجان، دامن پاكي دارند خون هيچ محفل‌نشيني در رگ‌هاي آن‌ها نيست. آنان نه سوداگر قدرت بوده‌اند نه خنياگر خون. آنان نه براي رياست شهر خيز برداشته‌اند و نه محفل‌نشين كاخ هاي سياه و سفيد هستند. آنان سعيدانند؛ عاشقان سرزمين «عاشيق»ها
و «بابكان» ديرهاي مقاومت.سعيدهاي ما، تنها، زندانيان زبان و سرزمين نيستند، آنان اسطوره‌هاي خاك‌اند، اساطيري از جنس بزرگ‌ترين آزاديخواهان جهان. آنان زنداني‌اند چون بر بي‌رحم‌ترين نئوراسيسم جهان شوريده‌اند و براي حفظ حبات و هستي ملتي بزرگ، بيرق «ايست» برافراشته‌اند.
سعيد اول، سعيد متين‌پور است. آزاديخواه آذرباجاني زندان اوين، سند مظلوميت فعالان حركت ملي آذربايجان است، جواناني كه تنها به جرم خواهش‌هاي نخستين، با بدترين واكنش چكمه‌پوشان مواجه مي‌شوند. حكم هشت سال زندان براي سعيد متين‌پور ناعادلانه‌ترين و بي‌شرمانه‌ترين حكم قضايي تمام تاريخ است. كساني كه چنين جرمي را صادر كرده‌اند، به يقين وحشي‌ترين نژادپرستان تاريخ‌اند.سعيد دوم آذربايجان اما، مردي است به تمام معنا مرد.
سعيد نعيمي، حنجره حقوق بشر آذربايجان است. در تمام اين سال‌ها هرجا نشستهف از نخستين حقوق ما گفته و بر مدعيان دروغين يا كج‌فهم حقوق بشر تاخته است. باكي نيست او را كه برايش چه پيش آيد. او را چه باك؟ وقتي سالها پيش بازجويش تهديد به قتل او و قتل عام تمام فعالان آذربايجان مي كند! او را چه باك از بي حرمتي و كتك و ربايش و شكنجه و بازداشت و زندان. او مرد راه است مردي كه مي تواند ملتي را درس عقلانيت بياموزد.
سعيد سوم آذربايجان شاعر است، شاعري كه به تنهايي يك مدرسه است. در مكتب سعيد موغانلي، آذربايجان، نماد اسارت از يكسو و نماد رهايي انسان از سوي ديگر است. شعر او، مارش رهايي انسان پاره پاره از دو زندان است، يكي زندان فقه و ديگري زندان سلطه. اما سعيد سوم آذربايجان، فراتر از سعيد شاعر و سعيد روشنفكر، سعيد اخلاق است. رفتار حسنه سعيد با همه فعالان آذربايجان در همه سطوح و دوري مطلق او از حاشيه‌ها، از او يك شخصيت برجسته اخلاقي ساخته است.
 ما بيش از آنچه به سعيدِ شاعر نياز داشته باشيم، به سعيد اخلاق نياز داريم.رسالتِ «كلمه» اين است كه تمام تاريخ، اسطوره‌ها را بسرايد اما سرودِ اساطير تمام شدني نيست حتي اگر «كلمه» تمام شود. سعيدهاي سه‌گانه آذربايجان، تنها اساطير زنداني ما نيستند. آذربايجان، عزيزان ديگري نيز در محبس دارد كه حكايت فرزانگي و استواري هر يك، مثنوي جداگانه‌اي مي‌طلبد. اميد كه نه ميهن در زندان باشد و نه فرزندان ميهن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از اينكه به اين مطلب نظر مي دهيد متشكريم
ياشاسين آزربايجان