اورمو ايشچيلري : نماینده مجلس گفت که آقای پالیزدار! انگار تو هوس آب خنک خوردن كردهای!
سایت آفتاب: عباس پالیزدار گفت: یک هفته قبل از بازداشتم، از اصفهان برمیگشتم كه آقای داوود احمدینژاد با من تماس گرفت و گفت پالیزدار تو اسم همه را گفتهای، قرار بود اسم همه را نگویی! تو داری همه را با ما درگیر میكنی و به اسم ما تمام میشود. از همانجا برای من یقین حاصل شد كه با ما برخورد خواهد شد. گفتم مگر قرار بوده غیر از این عمل كنیم؟ خانم آجرلو هم زنگ زد و گفت تو داری آبروی ما را میبری! گفتم مگر قرار ما از اول همین نبود؟ دو یا سه روز در بازداشت بود كه با من تماس گرفتند و من گفتم هر سوالی دارید بروید از آقای احمدینژاد بپرسید.
پالیزدار در گفتوگو با روزنامه شرق گفته است: پس از اصرارها و تماسهایی كه گرفته شد در نهایت جلسهای با آنها در پاستور در نهاد ریاستجمهوری برگزار شد. اتفاقا دستگاه مربوطه ما را تشویق كرد. عین جملهای كه در آن جلسه به من گفتند این بود كه تو شهید زنده هستی. تو كاری كردهای كه فقط شهدا كردهاند. هیچ فردی جرات بیان این حرفها را نداشته است؛ اما از من خواستند كه دو هفته سكوت كنم. برای سخنرانی جایی نروم و گوشی تلفنم را خاموش كنم. گفتند بعد از دو هفته، مصاحبهای انجام بده و یک مقدار فضا را تلطیف كن. من به آنها گفتم كتمان نمیكنم. گفتند ما هم نمیخواهیم كتمان كنی! من به حرفشان گوش ندادم و تلفنم را خاموش نكردم.
وی در ادامه اظهار کرد: فردای آن روز از دفتر دادستانی تماس گرفتند. پشت خط خودش را معرفی كرد و گفت من قاضی مرتضوی هستم. گفتم بله. شناختم یكی از متهمان پرونده ما! گفت من متهم پرونده شما هستم؟ گفتم بله. به ایشان گفتم كمیته تحقیق و تفحص شما را چندینبار برای پاسخگویی احضار كرده اما نیامدید. گفت: باشد من چه زمانی بیایم برای پاسخگویی؟ گفتم: بگذارید با نمایندهها هماهنگ كنم. گفت: پس من دو ساعت دیگر تماس میگیرم كه شما به من زمان بدهید كه چه زمانی برای پاسخگویی بیایم. وقتی زنگ زدم مجلس تنها كسی كه گوشی را جواب داد آقای دهقان بود. بقیه جواب ندادند. دفعه اول كه زنگ میخورد جواب نمیدادند دفعه دوم میگفت برقراری تماس امكانپذیر نمیباشد. آقای دهقان فقط جواب داد: «آقای پالیزدار، انگار تو هوس آب خنک خوردن كردهای و ما را داری به دردسر میاندازی.» گفت: شما خارج از مسایل صحبت میكنی و من گفتم كجای كار من بدون برنامه و خارج از قرارها بوده است؟ دو ساعت بعد آقای مرتضوی زنگ زد كه چه زمانی قرار شد من برای جلسه بیایم. گفتم: نمایندگان را پیدا نكردهام. آقای مرتضوی گفت: فردا با حكمات بیا دادستانی ببینم تو چه حكمی داری. بعد، هر سوالی داشتی میتوانی بپرسی. فردا رفتم و همانجا بازداشت شدم. گفتند تا مدارک حرفهایی كه زدید را نیاورید، نمیتوانید آزاد باشید و مرا به اوین بردند.
پالیزدار در پاسخ به اینکه بازداشت شما چقدر طول كشید؟، گفت: حدود یکسال و نیم در بازداشت بودم. در مرحله اول دادگاه بدوی به 10 سال زندان محكوم شدم كه در تجدیدنظر از بخشهای امنیتی تبرئه شدم و به شش سال زندان قطعی محكوم شدم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از اينكه به اين مطلب نظر مي دهيد متشكريم
ياشاسين آزربايجان