صفحات

۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

آذربایجان، در سکوت ایران کشته میشود!- فرزاد صمدلی

اورمو ايشچيلري :

قتل دریاچه اورمیه، قتل آذربایجان است و قتل آذربایجان از سوی حکومت ایران، با هر منظور و مقصودی که صورت بگیرد به معنی قتل سراسر ایران خواهد بود.
ملت آذربایجان، در دفاع از حیات دریاچه اورمیه و در واقع حیات آذربایجان، هیچ نیت پنهانی و یا هدف مهلکی در سر ندارد. این ملت در طول تاریخ بعنوان آیینه تمام نمای حیات، اقدامات، روحیات و احساسات، سراسر فلات ایران و قفقاز ظهور و بروز کرده و هرگز منافع و حقوق به حق ملل و اقوام همسایه خود را نادیده نگرفته است.
حتی پس از کودتای سوم اسفند 1299 و خلع ید غیر قانونی از آخرین پادشاه قاجاریه و انتقال نامشروع قدرت سیاسی به خاندان پهلوی و شروع تبلیغات و تهاجمات فاشیستی بی سابقه علیه تورکها در ایران، آذربایجان توانست به رغم تحمل مظالم عظیم، همچنان سنگ زیرین تاریخ و فرهنگ ایران، ستون فقرات جامعه و اجتماع ایران و همچنین سر پر خرد و چشم آینده نگر این کشور باشد.
طی صد سال گذشته شاهکها و شیخکها، هزار و یک تلاش را برای تضعیف و حتی امحای فرهنگی و فیزیکی آذربایجان به معرض اجرا گذاشتند.
به رغم اینکه تحقیر شدیم، تحریق شدیم، تقتیل شدیم،... اما هنوز زنده ایم و نه تنها زنده ایم که روز به روز غنی تر، قدرتمندتر و متحدتر می شویم.
از آن روز که ستارخان و باقرخان بیرق آزادی را در تبریز برافراشتند و امواج انقلاب مترقی مشروطیت را حتی بر دورترین مرزهای ممالک محروسه قاجاریه کوباندند تا به امروز، آذربایجان همچنان مواج و متلاطم بوده و کانون حریت خواهی، مساوات طلبی و ترقی جوئی.
به جرات می توان گفت که نسل امروز آذربایجان، بسیار آزادیخواهتر، متحدتر، پیشروتر، مترقی‌تر، جسورتر، داناتر و آینده نگرتر از نسلهای پیشین این سرزمین کهن است.
آذربایجان در طول تاریخ حیات خود همواره به عنوان مهد و خاستگاه نجوم، فلسفه، حکمت، هنر، تولید، تجارت، موسیقی، ادبیات، تجدد و البته مبارزه و پیکار معروف بوده است.
چنین ملتی را هرگز نمیتوان فریب داد.
طی صد سال گذشته هیچ حکومتی قادر به فریب آذربایجان نشده است.
نه محمدعلی شاه، نه رضا شاه و نه محمدرضا شاه و نه سارقان انقلاب عظیم مردمی سال 57 قادر نبوده و نیستند که مسیر حرکت آذربایجان را در درازمدت تعیین کنند.
انقلاب مشروطیت، قیام آزادیستان، تاسیس حکومت ملی، قیام 29 بهمن، جنبش خلق مسلمان و قیام بهار سال 1385 به رغم همه انکارهای موجود از جانب قومگرایان حاکم، مهمترین حرکتهای ملی در سطح ایران بوده و انرژی عظیمی را در راستای سرنوشت این کشور آزاد کرده است.
بسیاری از این قیامها در شرایطی صورت گرفته که خفقان، همچون سرب سنگینی می کرده و آزادی همچون گوهری گرانبها در دست دیوان در اسارت بوده است.
اکنون فاز جدیدی در حال شروع است. تاریخ در حال ورق خوردن است. دریاچه ای که به عروس آذربایجان معروف است، دریاچه ای که چشم و چراغ آذربایجان است، دریاچه ای که قلب زندگی بخش آذربایجان است، از سوی گروهی از جانیترین و جاهلترین و خائن‌ترین افراد روزگار به قتل می رسد و در مقابل ملت آذربایجان نیز با درک مسئولیت خود، یک دل و یکصدا بسوی یک اعتراض عمومی، آرام و پر معنا حرکت می کند.
اکنون آذربایجان برای مبارزه علیه ممات خود، به پا خاسته است. مسئله، مسئله مرگ و زندگی است. مسئله بود و نبود است.
هر گونه بی تفاوتی به آینده دریاچه اورمیه، در حد خیانتی محض به مادر وطن خواهد بود. حیات دریاچه اورمیه تنها به خاطر آذربایجان نیست. مرگ دریاچه اورمیه در کوتاه مدت به معنی مرگ آذربایجان و در درازمدت به معنی مرگ بخش بزرگی از جغرافیای ایران است.
فراموش نکنیم که شهید احمد جواد در سرود ملی آذربایجان می گوید که به خاطر دفاع از ناموس وطن،هم می توان  کشت و هم می توان کشته شد!
در حال حاضر مسئله دریاچه اورمیه و خیانتی که از سوی حکام تهران به وقوع پیوسته خطرناکتر از مسئله قره باغ اشغال در آذربایجان شمالی و جنایتی است که از سوی حکام ایروان حادث شده است.
مطمئنا چند یاغی داشناک را دیر یا زود،  به زور سرنیزه هم که باشد از قره باغ بیرون خواهیم انداخت، اما چه کسی و چه قدرتی می تواند 10 میلیارد تن نمک کشنده موجود در بستر دریاچه خشکانیده شده اورمیه را جابجا کند؟!
این فقط آذربایجان جنوبی نیست که در خطر انفجار بمبهای نمکی قدرتمندتر از بمبهای اتمی است. اصلا بیایید از چشم برخی از دوستان فارس زبانمان به این قضیه بنگریم.
در صورت بی توجهی، شمال غرب ایران، یعنی سر ایران، یعنی حاصلخیزترین و پر جمعیت ترین بخش ایران نابود خواهد شد.
15 استان در میان مدت نمک سود خواهد شد و در دراز مدت کویری بزرگتر از کویر نمک و لوت در شمال غرب و غرب و مرکز ایران به منصه ظهور خواهد رسید.
کشورهای همسایه نیز از این فلاکت بزرگ زیست محیطی متاثر خواهند شد. همه چیز تحت تاثیر ذرات نمک، غبار مرگ و خاک مرده، خواهد مرد.
اینجاست که هر قوم ساکن در این فلات اعم از کرد و فارس و گیلک و عرب و ارمنی ، بدون هر گونه درنگ می باید وارد عرصه مبارزه شوند و دوشادوش مبارزان آذربایجانی خود با رژیم نمک نشناس تهران درگیر شوند.
قطعا میزان خطر تهاجم نمک موجود در بستر دریاچه اورمیه، از خطر حمله اشراف افغان و هجوم روس تزاری و قشون کشی عراق بعثی به ایران بسیار بسیار بیشتر است.
در این میان سیاستی که حکومت تهران و بسیاری از روشنفکران حکومتی و یا غیر حکومتی در طی دو دهه گذشته در پیش گرفته اند به صورت باورنکردنی ای در راستای سناریوی مرگ دریاچه اورمیه بوده است.
ساختن جاده خاکی درست بر روی گلوی دریاچه اورمیه، ساختن دهها سد و بند بر شاهرگهای منتهی به دریاچه اورمیه، احداث چاه های عمیق در اطراف دریاچه اورمیه، انتقال فاضلاب شهری و صنعتی به درون دریاچه اورمیه، صید فرصت طلبانه آرتیمیای بسیار گرانبهای دریاچه اورمیه و بدتر از همه  سرکوب مدافعان محیط زیست در آذربایجان و بی اعتنائی و یا سکوت خائنانه در قبال آنچه که در برابر چشمشان در شرف وقوع است، حکایت آز آن دارد که در حال حاضر آذربایجان بصورت بی سابقه ای در معرض اجرائی شدن سیاست بسیار مهلک " زمین سوخته " قرار گرفته است.
در واقع تاوان بیداریمان را می پردازیم.
 بیداری، حریت، استقلال و عدالت گرانترین کالای مطلوب بشریت در طول تاریخ بوده است.
راه بزرگی در پیش داریم...
نترسیم، نهراسیم و مرعوب نشویم.
درایت و فرهنگ بالای خود را همانند قورولتاهای عظیم قلعه بابک نمایان کنیم، صبور باشیم، مترقی عمل نمائیم، کاملا امیدوار باشیم و حتی دقایق مبارزه خود را با نیروی عشق، اتحاد، شادی و ایمان عجین کنیم و زن و مرد و پیرو جوان وارد معرکه شویم و بپذیریم که حیات آذربایجان همچون دم و بازدم برای ما مهم است.
در آن صورت است که تمامی آذربایجان تبدیل به قلعه جمهور خواهد شد، همچون چنلی بئل قوی و تسخیر ناپذیر خواهد گردید و همچون تبریز طوفانی نفوذ ناپذیر خواهد شد.
در چنین شرایطی است که بتدریج در میان ما رهبرانی چون بابک، کور اوغلو و ستارخان ظهور خواهند کرد.
بسیاری از این رهبران  با قدرت، با درایت و با ایمان، هم اکنون نیز در میان ما هستند.
آنان یا در زندانها هستند و یا در خانه های خود.
تک تک آنان به سان خورشید های مشعشعی هستند که نامشان لرزه بر پیکر دشمنان آذربایجان می افکند.
بدانیم که هر کدام از آنان یک فرد نیستند بلکه نماد شجاعت، حقانیت و دردهای ملت کبیر آذربایجان هستند.
ما بدون آنان، در صحنه مبارزه همانند سربازان گمگشته، سرگردان مزارع مین خواهیم شد و تک تک، در گمنامی و تنهایی جان خواهیم باخت.
اگر می خواهیم محیط زیست آذربایجان و بخصوص دریاچه اورمیه را نجات دهیم،
اگر می خواهیم، سیل مواد مخدر را در آذربایجان سد کنیم،
اگر می خواهیم جلوی غارت و تخریب آثار تاریخی و ثروتهای ملی خود را بگیریم،
اگر می خواهیم فقر و بی عدالتی را در آذربایجان ریشه کن کنیم،
اگر می خواهیم سرزمینهای اشغالی مان را از اشغال بیگانگان رها کنیم،
اگر می خواهیم فرهنگ و تمدن و زبان و ادبیات خودمان را از چنگال شوونیزم نجات داده و غنی‌تر نمائیم،
اگر می خواهیم همانند یک انسان آزاد و مترقی در رفاه و شادی زندگی کنیم،
اگر می خواهیم خورشید تاریخ و مدنیت خویش را بر جهان بتابانیم،
باید همانند دو چشم خود، ارزش شخصیتهای ملی خود را بدانیم
...و فراموش نکنیم که بدون این بزرگان، آذربایجان قلعه ای است که بابک و کوراوغلو و ستارخان ندارد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از اينكه به اين مطلب نظر مي دهيد متشكريم
ياشاسين آزربايجان